»» حسرت
به نام خدا
گوشه های خیال را گشتم
کوچه های حسرت را در نوردیدم
نیمه های وجودی را نظاره گر بودم
آنگاه که از گوشه چشمی نا مرادی زمانه را دیدی
اشک هایت سرازیر گشت وپنداشتی
چه بی نشان ، چه بی اثر رفتی
و هزاران مثل تو
که بی گناه باید! می رفتند
من نیز برایتان بارها گریستم
و جایتان را بسیار خالی دیدم
اما خوشا به حالتان که رفتید و ندیدید آنچه را که ما دیدیم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سالار محمدی زاده ( جمعه 87/3/3 :: ساعت 1:2 عصر )
»» کجایید؟
به نام خدا
آنگاه که آسمان چشمانش را بروی واقعیت ها بست
چشمت را گشودی
من ترا با تمام خوبیهایت ندیدم
بارها وبارها صدای تو به گوشم رسید
باز هم به تو توجه ای نکردم
نه من نه دیگران!
همه آنهایی که روزی نگاهشان بسوی تو بود.
تو با تمام وجودت ایثار کردی
ولی ما چه کردیم ؟
گوییا گوش فلک نیز کر شده
و تو به ما می خندیدی
باز هم می خندی.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سالار محمدی زاده ( جمعه 87/3/3 :: ساعت 1:0 عصر )
»» نیم نگاه
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشاندن نماند و از اسلام جز نام آن . در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران . ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند ، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد . آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند ، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند . خداى تعالى فرماید : به خود سوگند ، بر آنان فتنهاى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است ، و ما از خدا مىخواهیم از لغزش غفلت درگذرد . [نهج البلاغه]
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سالار محمدی زاده ( جمعه 87/3/3 :: ساعت 12:43 عصر )
»» امید به خدا
به نام خدا
آسمان چشمانت را برای چندمین بار نظاره گر بودم
باز هم بارانی است
بازهم درد زمان ترا آزرده است
یا
غم دیدن درد دیگران هراس آلوده ات نموده
باری ای دوست
هرگاه تورا دردی بود
نیم نگاهی به آستان دوست انداز
حتماً ترا آرام خواهد کرد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سالار محمدی زاده ( شنبه 87/2/21 :: ساعت 12:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حسرتکجایید؟نیم نگاهامید به خدا